
سنایی
بخش ۱۳ - اندر مذمّت برادران گوید
۱
دوست جو از برادران بگسل
که برادر کند پر آذر دل
۲
کِه بود غمز بر پدر خواند
مِه بود بر تو خواجگی راند
۳
تا پدر زنده با تو دمسازست
چون پدر مرد خصم و انبازست
۴
گر دو نیمه کنی برو سیمت
ور نه در دم کند به دو نیمت
۵
نه برادر بود به نرم و درشت
کز برای شکم بود هم پشت
۶
عقل نبود برادری کردن
از پی رنج دل جگر خوردن
۷
رنج دل باشد و عنای جگر
به برادر دویدن از مادر
۸
نه قبولش خوش و نه کردن رد
همچو اعراب و همزه بر ابجد
تصاویر و صوت

نظرات