
سنایی
بخش ۱۴ - اندر مذمّت خواهران گوید
۱
ور ترا خواهر آورد مادر
شود از وی سیاه روی پدر
۲
تو ز میراث ربعی او را ده
فحلی آور ورا سبک مسته
۳
گر تو ناری خود آورد بیشک
بنویسند بیحضور تو چک
۴
نشناسد ز هیچ مرد گریز
نکند خود ز مرد و زن پرهیز
۵
هم ز ده سالگی گرد در سر
شوهر و مال و چیز و زرّ و گهر
۶
زان هوسش خیره لعبت آراید
کیر و کالای را همی باید
۷
جامه بر تن درد همی به ستیز
مانده در انتظار مال و جهیز
۸
ور کنی در جهیز او تأخیر
همه توفیر تو شود تقصیر
۹
نام و ننگت به باد بردهد او
بر سرت زود خاک برنهد او
۱۰
مرد بیگانه گردد از خانه
خانهات پر شود ز بیگانه
تصاویر و صوت

نظرات
مجید