
سنایی
بخش ۳۱ - اندر صفت مرائی و قرّاء و سالوس گوید
۱
خلق را زیر گنبد دوّار
دیدهها کور و دیدنی بسیار
۲
هرکه از خواندنی کرانه کند
اوستادش به موش خانه کند
۳
نیست اندر جهان نکو نفسی
نه بسی ماند چرخ را نه کسی
۴
خواجه لاحول گوی در کویت
زان بماندست تا کَند مویت
۵
اندرین کارگاه بومرّه
تو به لاحولشان مشو غرّه
۶
کاندرین روزگار پر تلبیس
نان ز لاحول میخورد ابلیس
۷
تو چنانی به حیلت و تلبیس
کز تو اعراض میکند ابلیس
۸
هرکه در خود زد از فضولی رای
دست ازو شست شرع بار خدای
نظرات