سنایی

سنایی

بخش ۶ - حکایت

۱

آن شنیدی که در حد مرداشت

بود مردی گدای و گاوی داشت

۲

از قضا را وبای گاوان خاست

هرکرا پنج بود چار بکاست

۳

روستایی ز بیم درویشی

رفت تا بر قضا کند پیشی

۴

بخرید آن حریص بی‌مایه

بدل گاو خر ز همسایه

۵

چون برآمد ز بیع روزی بیست

از قضا خر بمرد و گاو بزیست

۶

سر برآورد از تحیّر و گفت

کای شناسای رازهای نهفت

۷

هرچه گویم بود ز نسناسی

چون تو خر را ز گاو نشناسی

تصاویر و صوت

حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة به تصحیح مدرس رضوی - ابوالمجد مجدود بن آدم السنائی الغزنوی - تصویر ۶۹۰

نظرات