
سیف فرغانی
شمارهٔ ۱۶۵
۱
عشق از هستی کس عین و اثر نگذارد
هیچ صاحب خبری را بخبر نگذارد
۲
عشق سلطان غیورست و چو ملکی گیرد
اندر آن مملکت از غیر اثر نگذارد
۳
آن مبارک قدمست او که چو دستش برسد
هیچ بر گردن هستی تو سر نگذارد
۴
هستی تست گناه تو و او با همه لطف
این گنه تا بنمیری ز تو در نگذارد
۵
منزل فقر ترا خانه مات آمد و هست
عشق شاهی که از آن خانه بدر نگذارد
۶
چون درآمد بدل از دل غم دنیا برود
دل که منزلگه عیسیست بخر نگذارد
۷
دل آزاد بغوغای علایق ندهد
لب قاروره بدندان تبر نگذارد
۸
سیف فرغانی نومید مشو از در یار
یار در بارگه وصلت اگر نگذارد
۹
تو شکر را ز مگس دور کنی وز غیرت
او درین مصر مگس را بشکر نگذارد
نظرات