سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۴۸۸

۱

ای در لب لعل تو شکر تعبیه کرده

خوشتر ز شکر چیز دگر تعبیه کرده

۲

گه خنده شیرین تو گاهی سخن تو

در پسته تنگ تو شکر تعبیه کرده

۳

با جوهر عشق تو دل سوخته من

خاکیست در اجزاش گهر تعبیه کرده

۴

بر چهره زردم ز غمت اشک روانم

آبیست درو خون جگر تعبیه کرده

۵

با شعر چو سیماب روان گوهر نفسم

مسیست درو مهر تو زر تعبیه کرده

۶

نادیده رخ خوب تو در وصف تو ما را

در ضمن معانیست صور تعبیه کرده

۷

ای عین خود از چشم نهان کرده و خود را

در باطن اعیان باثر تعبیه کرده

۸

رویت که نخستین اثرش صبح وجودست

یک لمعه خود در مه و خور تعبیه کرده

۹

آن سرمه که عشاق بدان روی تو بینند

سودای تو در عین بصر تعبیه کرده

تصاویر و صوت

نظرات