سیف فرغانی

سیف فرغانی

شمارهٔ ۹

۱

چنان عشقش پریشان کرد ما را

که دیگر جمع نتوان کرد ما را

۲

سپاه صبر ما بشکست چون او

بغمزه تیر باران کرد ما را

۳

حدیث عاشقی با او بگفتیم

بخندید او و گریان کرد ما را

۴

چو بربط برکناری خفته بودیم

بزد چنگی و نالان کرد ما را

۵

لب چون غنچه را بلبل نوا کرد

چو گل بشکفت و خندان کرد ما را

۶

بشمشیری که از تن سر نبرد

بکشت و زنده چون جان کرد ما را

۷

غمش چون قطب ساکن گشت در دل

ولی چون چرخ گردان کرد ما را

۸

کنون انفاس ما آب حیاتست

که از غمهای خود نان کرد ما را

۹

بسان ذره بی تاب بودیم

کنون خورشید تابان کرد ما را

۱۰

مرا هرگز نبینی تا نمیری

بگفت و کار آسان کرد ما را

۱۱

چو بر درد فراقش صبر کردیم

بوصل خویش درمان کرد ما را

۱۲

بسان سیف فرغانی بر این در

گدا بودیم سلطان کرد ما را

۱۳

نسیم حضرت لطفش صباوار

بیکدم چون گلستان کرد ما را

۱۴

چو نفس خویش را گردن شکستیم

سر خود در گریبان کرد ما را

۱۵

کنون او ما و ما اوییم در عشق

دگر زین بیش چه توان کرد ما را

تصاویر و صوت

دیوان سیف الدین محمد فرغانی  به اهتمام و تصحیح ذبیح‌الله صفا - ج ۲ (غزلها) - سیف الدین محمد فرغانی - تصویر ۱۳۳
برگ خزان دیده: گزیده اشعار سیف فرغانی به انتخاب و توضیح سید محمد ترابی - . - تصویر ۱۶۶
دیوان سیف الدین محمد فرغانی با تصحیح و مقدمهٔ دکتر ذبیح‌الله صفا - سیف الدین محمد فرغانی - تصویر ۴۱۶

نظرات

user_image
HALIL
۱۳۸۸/۰۵/۱۶ - ۰۸:۴۶:۰۶
manii chatwan lutfen?
user_image
رسته
۱۳۸۸/۰۵/۱۶ - ۲۱:۱۳:۴۲
در جواب خلیلبیت: 15چتوان سر هم نویسی چه توان است.معنای بیت: اینک در عشق به یکتایی و توحید رسیدم بیش از این از ما چه می توانی کرد ؟
user_image
یعقوب خاوری
۱۳۸۹/۱۰/۲۰ - ۰۴:۳۶:۴۶
به نظر می آِید معنای بیت اینگونه زیباتر باشد: من در عشق، نهایت سعی خودم را کرده و او شده ام و به قول دوست عزیز به وحدت رسیده ام، مانند من کیم لیلی و لیلی کیست من، بیش از این چه می توانم کرد یا به عبارت دیگر کاری بیش از این از دست من نمی آید.
user_image
ح ا م د
۱۳۹۰/۱۱/۰۱ - ۱۸:۰۴:۳۹
من با شرح آقای خاوری موافق ترم. در هر حال بیت و شعر زیباییست.
user_image
کمال
۱۳۹۰/۱۲/۱۶ - ۱۹:۵۳:۵۸
با سلام من با تفسیر جناب رسته موافق نیستمدر تمام شعر منظور سیف عشق زمینی و انسانی می باشد عشق زیبا و ساده بین دو انسان رسیدن به توحید در این شعر کم لطفی به سیف بزرگ می باشد
user_image
رسته
۱۳۹۰/۱۲/۱۷ - ۲۰:۲۳:۴۳
آنان که در عشق غرق شدند گفتند آسمان و زمین بیش از گردی در راه نیست.کدام عشق زمینی است و کدام عشق آسمانی، ای عزیز؟عشق برتر از زمین است که زادگاه عشق است ولی آسمان چیست و کیست در راه عشق؟ گردی به راه کاروان!
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۵/۰۸ - ۰۶:۰۹:۳۸
بی اندازه روان و نغز است به نوشتن سعدی هم می ماند ، درود به هردوان .