شاهدی

شاهدی

شمارهٔ ۱۴

۱

مده هر دم سر آن زلف را تاب

مزن دلهای مردم را به قلاب

۲

ز سیل چشم گریانم عجب نیست

زنم بر آتش دل دم بدم آب

۳

خدنگ غمزه‌ات درمان دلهاست

مکن هر لحظه آن هر گوشه برتاب

۴

مران ما را بحرمان از در خویش

مکن با ما سخن دیگر از این باب

۵

دلم از آتش هجران کباب است

از آن می ریزدم از دیده خوناب

۶

نگارا شاهدی گم گشته تست

دل گم گشتگان خویش دریاب

تصاویر و صوت

دیوان شاهدی به ضمیمهٔ کتاب تحفهٔ شاهدی  » تصویر 15

نظرات