شاهدی

شاهدی

شمارهٔ ۴

۱

اگر نه زلف تو میبرد در پناه مرا

فریب چشم تو میکشت بی گناه مرا

۲

چه فتنه ها که بر انگیخت خال هندویت

برآتش رخ تو سوخت آن سیاه مرا

۳

گواه سوز درون اشک و چهره زرد است

بود بدرد تو زین گونه صد گواه مرا

۴

بگفتم از ره رندی روم به راه صلاح

چه چاره عشوه ساقی برد ز راه مرا

۵

دمید سبزه چو بر کرد آفتاب رخت

بسوخت بار دگر مهر آن گیاه مرا

۶

چه باک شاهدی از نامه سیاه که هست

عفاف مرحمت دوست عذر خواه مرا

تصاویر و صوت

دیوان شاهدی به ضمیمهٔ کتاب تحفهٔ شاهدی  » تصویر 6

نظرات