
شاهدی
شمارهٔ ۷۷
۱
میکشد روی دلم هر دم به مهروی دگر
چون کنم با یک دلی هر گوشه دلجوی دگر
۲
عهد کردم با خدای خود که جز ابروی دوست
سجده گاه خود نسازم طاق ابروی دگر
۳
شد مشام جان معطر از شمیم روی دوست
ای صبا بهر خدا از طرهاش بوی دگر
۴
یک سر مو از دهانش چونکه معلومم نشد
با میانش هم خیالی بستم از موی دگر
۵
میبرد دلهای مردم را به سحر آن چشم مست
چون لبت او در همه آفاق دلجوی دگر
۶
شاهدی را منزل جانش بود کوی نگار
دل فرود آید ورا یک لحظه در کوی دگر
تصاویر و صوت

نظرات