
شاهدی
شمارهٔ ۸۱
۱
تا خیال قامتت بگذاشت ما را در ضمیر
با علو همت قد تو طوبی در قصیر
۲
من نه تنها بسته زنجیر زلفین توام
بسته ای بر هر سر مویی چو من چندین اسیر
۳
ما فقیرانیم بر درگاهت ای شاه کرم
از کمال لطف خود گه گه نظر کن بر فقیر
۴
گرچه داری تو فراغت از دل پردرد ما
هست دل را مرهم تیر تو فردا ناگزیر
۵
شاهدی تا کی زند این طبل پنهان در غمت
طشت من افتاد از بام و برآوردم نفیر
تصاویر و صوت

نظرات