
امیر شاهی
شمارهٔ ۱۵۷
۱
ای گل نو به سفر رفته و سالی مانده
ما ز اندوه میان تو خیالی مانده
۲
دل مهجور من از مویه چو مویی گشته
تن رنجور من از ناله چو نالی مانده
۳
به تمنای دهان تو همه عمر گذشت
وز تو ماراست همین فکر محالی مانده
۴
لعلت از گوهر کانیست نشانی داده
رویت از نسخه مانیست مثالی مانده
۵
رانده شاهی ز غمت اشک چو پروین هر دم
هر کجا از سم اسب تو هلالی مانده
نظرات