امیر شاهی

امیر شاهی

شمارهٔ ۹۴

۱

چو دل چوگان زلفت در نظر دید

پریشان گشت و حال خود دگر دید

۲

غمت صد رخنه در جان کرد ما را

مگر دیوار ما کوتاهتر دید

۳

ترا در رهگذر ناگاه دیدم

دلم چندین بلا زان رهگذر دید

۴

دل از کویت نگردد گرد کعبه

که گر دید آبرو، زین خاک در دید

۵

صبا از چین زلفت شمه ای گفت

وز این غم نافه را خون در جگر دید

۶

دلم زین بوستان با خار از آن ساخت

که از گل بوی کردن دردسر دید

۷

چو لاله داغ بر دل ماند شاهی

ترا تا سبزه بر گلهای تر دید

تصاویر و صوت

دیوان امیر شاهی سبزواری به کوشش سعید حمیدیان - تصویر ۱۱۸

نظرات