
امیر شاهی
شمارهٔ ۵
۱
در آن کوش مِنبعد شاهی به دهر
که روزی به انصاف از این خوان خوری
۲
گرت نیم نان جو افتد به دست
به رغبت به از مرغ بریان خوری
۳
نه زآن سان که چندانذکه مقدور توست
ز افراط شهوت دو چندان خوری
۴
ز بسیار خوردن شوی مردهدل
خود اندک خوری، گر غم جان خوری
۵
چو شد ز امتلا، طبع ناسازگار
بود زهر اگر آب حیوان خوری
۶
چو عیسی به قرصی بساز از فلک
که خر باشی ار دیگ پالان خوری
۷
به پای خودت رفت باید به گور
چو بر اشتهای کسان نان خوری
نظرات