شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۰۴۶

۱

شمع جان هر نفسی ز آتش دل برگیرم

همچو پروانه به عشق آیم و در برگیرم

۲

تا کنم مجلس عشاق منور چون شمع

از سرم تا به قدم سوزد و خوشتر گیرم

۳

من که بیمار تو ام گر قدمی رنجه کنی

باز خوشدل شوم و زندگی از سرگیرم

۴

دامن دولت وصل تو اگر دست دهد

دل فدا کرده و جان داده به بر درگیرم

۵

گر حجابی است میان من و تو جان عزیز

حکم فرما که روانش ز میان برگیرم

۶

مدتی شد که ره عقل همی پیمایم

وقت آمد که ز عشقت ره دیگر گیرم

۷

همچو سید به سراپردهٔ میخانه روم

ترک این زهد ریائی مکدر گیرم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
خشایار
۱۳۹۴/۰۴/۲۲ - ۰۲:۵۷:۲۹
در تصحیح عباسی بیت دوم مصرع دوم خوش درگیرم نوشته شده است فکر کنم اون صحیحتر باشه
user_image
خشایار
۱۳۹۴/۰۴/۲۲ - ۰۳:۰۲:۲۸
همچنین در بیت ششم مصرع اولمدتی شد که ره عقل همی پیمودم