
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۰۸۴
۱
غیر او با او نگنجد در دلم
مشکل این حل و حل مشکلم
۲
از جمال اوست هر حسنی که هست
لاجرم بر حسن خوبان مایلم
۳
غیر او در هر دو عالم هست نیست
من نگویم فاصلم یا واصلم
۴
عالمی خواهند از من عالمی
من به ایشان همچو ایشان مایلم
۵
جام می بر دست می نوشم مدام
بر در میخانه باشد منزلم
۶
عمر من نگذشت بی حاصل دمی
حاصلم عشق است و نیکو حاصلم
۷
سر خوشم مستانه می گویم سخن
از زبان نعمت الله قائلم
نظرات