
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۱۲۶
۱
از جام عشقش مست مدامم
ایمن ز خاصم فارغ ز عامم
۲
ساقی ذوقش با دل حریفست
جانان شرابست جانست جامم
۳
گر عشق بازی از من بیاموز
ور ذوق خواهی می خوان کلامم
۴
در زهد اگر چه کامل نباشم
در عشقبازی رند تمامم
۵
تا بنده گشتم تابنده گشتم
سلطان عشقش از جان غلامم
۶
بی عشق جانان جانم چه باشد
بی درد دل من آخر کدامم
۷
باده به پاداش ما را حلال است
بی عشق سید آب است حرامم
نظرات