
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۱۷۷
۱
یک نظر از اهل دل تا دیده ایم
نزد مردم همچو نور دیده ایم
۲
در خیال دیدن او روز و شب
همچو دیده سو به سو گردیده ایم
۳
عاشق مستیم و با ساقی حریف
می ز جام عشق او نوشیده ایم
۴
از دم ما مرده ، دل زنده شود
تا لب عیسی جان بوسیده ایم
۵
ذوق بلبل از نوای ما بُود
زانکه ما گل از وصالش چیده ایم
۶
تا ابد سلطان اقلیم دلیم
خلعت از روز ازل پوشیده ایم
۷
سید ما در نظر چون آینه است
ما در این آئینه خود را دیده ایم
تصاویر و صوت

نظرات