
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۲۰
۱
نعمت الله نور دین دارد لقب
نور دین از نعمت الله می طلب
۲
از رسول الله نسب دارد درست
خود که دارد این چنین دیگر نسب
۳
مطرب عشّاق گو شعرش بخوان
تا جهان از ذوق او گیرد طرب
۴
جان من گفتا نهم لب بر لبش
آمده از عشق او جانم به لب
۵
مدتی بودم مجاور در عجم
گرچه اصلم باشد از ملک عرب
۶
آب لطف او نصیب ما بود
آتش قهرش از آن ِ بولهب
۷
من مجاور حالیا در ملک فارس
جد من آسوده در شهر حلب
نظرات