
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۳۲۷
۱
درد اگر داری دوا از خود بجو
هر چه می جوئی چو ما از خود بجو
۲
تشنه گردی سو به سو جویای آب
غرق آبی آب را از خود بجو
۳
رو فنا شو تا بقا یابی ز خود
چون شدی فانی بقا از خود بجو
۴
از خودی تا چند گوئی با خودآ
خود رها کن رو خدا از خود بجو
۵
گنج در کنج دل ویران ماست
گنج اگرخواهی در آ از خود بجو
۶
صورت و معنی و جام و می توئی
حاصل هر دو سرا از خود بجو
۷
نعمت اللهی و نامت زید و بکر
نعمت الله را بیا از خود بجو
تصاویر و صوت

نظرات