شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۳۴۶

۱

هوای خویشتن بگذار اگر داری هوای او

غنیمت دان اگر یابی در خلوتسرای او

۲

نخواهی دید نور او اگر دیدت همین باشد

طلب کن نور چشم از ما که تا بینی لقای او

۳

مقام سلطنت خواهی گدای حضرت او شو

که شاه تخت ملک دل به جان باشد گدای او

۴

اگر دار بقا خواهی سر دار فنا بگزین

فنا شو از وجود خود که تا یابی بقای او

۵

مرا میخانه ای بخشید میر جملهٔ رندان

همیشه باد ارزانی به بنده این عطای او

۶

دلم خلوتسرای اوست غیری در نمی گنجد

که غیر او نمی زیبد درین خلوتسرای او

۷

چه عالی منصبی دارم که هستم بندهٔ سید

فقیر حضرت اویم غنیم از غنای او

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۵۱۷

نظرات

user_image
هادی
۱۳۹۹/۰۶/۳۱ - ۱۰:۵۹:۲۵
این شعرو شهرام ناظری به آواز بسیار زیبا اجرا کرده اند