شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۴۰۷

۱

ما نقش خیال تو نگاریم به دیده

کاری به جز این کار نداریم به دیده

۲

در گوشهٔ دیده به خیال تو نشستیم

عمری به خیالت به سرآریم به دیده

۳

جز تور خیال تو که نقش بصر ماست

در دیده خیالی ننگاریم به دیده

۴

گر زان که ز ما بر سر کوی تو غباریست

بر خاک درت آب بیاریم به دیده

۵

جان در تن ما عشق نهاده به امانت

گر می طلبد هان بسپاریم به دیده

۶

هر شب من و رندی به هوای مه تابان

تا روز ستاره بشماریم به دیده

۷

در دیدهٔ ما معنی سید بنماید

هر صورت خوبی که نگاریم به دیده

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۵۵۰

نظرات