
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۴۱۸
۱
از همه آئینه پیدا آمده
نور او درچشم بینا آمده
۲
آن یکی ظاهر شده در هر یکی
هر یکی بنگر که یکتا آمده
۳
بحر در جوشست و رو دارد به ما
آبروی ما بر ما آمده
۴
مجلس عشقست و رندان در حضور
ساقی سرمست تنها آمده
۵
از ولایش ما ولایت یافتیم
حکم ما از ملک بالا آمده
۶
قطره ای بودیم ما بحری شدیم
این چنین دُری ز دریا آمده
۷
نعمت الله رو به میخانه نهاد
میل ما کرده به مأوی آمده
نظرات