شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۴۴۰

۱

حزنی آمد به نزدم صبحگاه

ره ندادم شد ز پیشم رو سیاه

۲

در طریق عاشقی مردانه باش

تا رسی در بارگاه پادشاه

۳

رهزنان در راه بسیارند لیک

رهبری جو تا نگردد دین تباه

۴

سالک رهدار می دانی که کیست

آن که راه خویشتن دارد نگاه

۵

راه تجرید است اگر ره می روی

بگذر از اسباب ملک و مال و جاه

۶

در طریق حق گناه تو توئی

بگذر از خود گر نمی خواهی گناه

۷

بزم سید جوی و کوی می فروش

روید از این خانهٔ بی راه آه

تصاویر و صوت

نظرات