
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۴۹۳
۱
هنر از بی هنر چه می پرسی
ذوق عیسی ز خر چه می پرسی
۲
نور خورشید را به او می بین
آفتاب از قمر چه می پرسی
۳
لیس فی الدار غیره دیار
غیر او ای پسر چه می پرسی
۴
لب او بوسه ده شکر آن است
با لبش از شکر چه می پرسی
۵
عشق مست است و عقل مخمور است
خبر از بی خبر چه می پرسی
۶
خیر وشر را به این و آن بگذار
قصهٔ خیر و شر چه می پرسی
۷
نعمت الله بگو چه می گوئی
هست حال این دگر چه می پرسی
تصاویر و صوت

نظرات