شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۱۵۰۸

۱

یاریست یار یاران یاری چگونه یاری

یاری که می توان گفت داریم یار غاری

۲

یاری اگر ز یاری باری رسید بر وی

ما را نبود هرگز از یار خویش باری

۳

نقش خیال رویش بر دیده می نگاریم

در چشم ما نظر کن روشن ببین نگاری

۴

جز عاشقی و رندی کار دگر نداریم

مستانه در خرابات مائیم و خواندگاری

۵

در عین ما نظر کرد خلوتسرای خود دید

بر جای خویش بنشست بگرفته خوش کناری

۶

می نوش ساغر می می بوس دست ساقی

باشد که بگذرانی رندانه روزگاری

۷

جام جهان نمائی بستان ز نعمت الله

تا رو به تو نماید خورشید بی غباری

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۵۸۷

نظرات