
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۵۳۲
۱
متناهی شود به تو همه شی
تو شوی منتهی به حضرت وی
۲
غایت ذوق ما کجا یابد
به جز از ما و همچو ما هی هی
۳
زاهد و زهد و آرزوی نماز
ما و ساقی و ساغر پر می
۴
کشتهٔ عشق و زندهٔ ابد است
کی بمیرد کسی که زو شد حی
۵
آفتابست و عالمی سایه
هر کجا او رود رود در پی
۶
نو او را به نور او دیدیم
نه به یک چیز بلکه در همه شی
۷
سر سید ز نعمت الله جو
دم نائی طلب کنش از نی
تصاویر و صوت

نظرات