
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۱۵۴۳
۱
جمالش دیده ام در هر خیالی
خیالش بین که دارد خوش جمالی
۲
خیال اوست نقش پردهٔ چشم
ازین خوشتر نمی بینم خیالی
۳
خیالی جز خیال او محالست
محالی را کجا باشد مجالی
۴
مرا چون ذوق می بخشد خیالش
ازو خالی نیم در هیچ حالی
۵
غلام سید سرمست ما شو
که تا یابی از آن حضرت کمالی
نظرات