
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۲۸۸
۱
کار عشقست و کار ما آنست
خواجه و خواندگار ما آنست
۲
نقش رویش خیال می بندم
نور چشم و نگار ما آنست
۳
رند مستی که باده می نوشد
در خرابات یار ما آنست
۴
هرکه باشد مدام همدم جام
همدم دوستدار ما آنست
۵
غم عشقش به جان و دل جوئیم
شادی و غمگسار ما آنست
۶
در خرابات خلوتی داریم
خانه او و یار ما آنست
۷
نعمت الله زیاد مگذارش
یاد کن یادگار ما آنست
نظرات