
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۳۰۴
۱
عالم بدن است و عشق جان است
جان است که در بدن روان است
۲
عشقست که عاشق است و معشوق
عشق است که عین این و آن است
۳
عشق است که نور دیدهٔ ماست
چون نور به چشم ما عیان است
۴
بنشسته به تخت دل چو شاهی
عشق است که پادشه نشان است
۵
عشق است که زنده دل از آنیم
عشق است که جان جاودان است
۶
عاشق چو غلام و عشق سلطان
عشق است که شاه عاشقان است
۷
عشق است که عقل بندهٔ اوست
عشق است که سید زمان است
تصاویر و صوت

نظرات