شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۳۳۵

۱

در آینهٔ عالم تمثال صفات اوست

از روی مسمی بین آن اسم که ذات اوست

۲

سِری که تو را گفتم با عقل مگو ای دل

این راز درون ما بیرون ز جهات اوست

۳

دیریست پر از صورت ترسا بچه ای در وی

هر نقش که می بینی معنی منات اوست

۴

این مجلس رندان است ما عاشق سرمستیم

جامیست وجود ما باده ز صفات اوست

۵

در دامن درد آویز گر طالب دریائی

زیرا که دل مسکین این درد نجات اوست

۶

گر کشته شوم در عشق از مرگ نیندیشم

خود مردهٔ درد او زنده به حیات اوست

۷

تکبیر فنا گفتن بر هر چه سوی الله است

در مذهب این سید آغاز صلات اوست

تصاویر و صوت

نظرات