
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۳۶۱
۱
میخانهٔ دل طرب سرائیست
خوش بارگهی و خوب جائیست
۲
گویند سرخوشیست در وی
هر دم او را ز نو نوائیست
۳
آراسته اند خلوت دل
گویا که سرای پادشاهیست
۴
می در قدح است و عشق در دل
آبی است لطیف خوش هوائیست
۵
دل جام جهان نمای عشق است
یا رب که چه شخص خودنمائیست
۶
هر چیز که دیده دید دل خواست
مشکل حالی عجب بلائیست
۷
جانم به فدای نعمت الله
کز صحبت او مرا صفائیست
نظرات