
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۳۹۷
۱
اندر این دل غیر دلبر هست نیست
هیچ از این میخانه خوشتر هست نیست
۲
مجلس عشقست و ما مست و خراب
جای مخمور ای برادر هست نیست
۳
بر سر دار فنا بنشسته ایم
این چنین سردار و سرور هست نیست
۴
عشق سلطان است و ملک دل گرفت
مثل او در بحر و در بر هست نیست
۵
غیر آن یکتای بی همتا دگر
بر سریر هفت کشور هست نیست
۶
این چنین قول خوش مستانه ای
بازگو در هیچ دفتر هست نیست
۷
سید ما ساقی سرمست ماست
همچو او ساقی دیگر هست نیست
تصاویر و صوت

نظرات