شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۳۹۸

۱

هیچکس بی نعمت الله هست نیست

قاتل شه خالی از شه هست نیست

۲

بر در میخانه مست افتاده ایم

همچو ما در هیچ درگه هست نیست

۳

ماه من روشن شده از آفتاب

بر سپهر جان چنین مه هست نیست

۴

عاشق و مستیم و جام می به دست

عاقل مخمور آگه هست نیست

۵

کل شیئی هالک الا وجهه

این چنین وجهی موجه هست نیست

۶

بر در کریاس سلطان وجود

غیر سید را دگر ره هست نیست

تصاویر و صوت

نظرات