شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۴۴۱

۱

سید ما بر درش مأوا گرفت

گوشه ای در جنت المأوا گرفت

۲

خاطر ما در خرابات مغان

خوش مقامی یافت آنجا جا گرفت

۳

مبتلائیم از بلای عشق او

زان بلا این کار ما بالا گرفت

۴

آب چشم ما به هر سو شد روان

سو به سوی ما همه دریا گرفت

۵

عقل رفت و یار مخموری گزید

عشق سرمست آمد و ما را گرفت

۶

هرچه می گوئیم می گوید بگو

دیگری را کی رسد بر ما گرفت

۷

نعمت الله سر به پای او نهاد

دست او یکتای بی همتا گرفت

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۱۱۵

نظرات