شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۴۹۷

۱

هرچه ما را می رسد از او بود

چون از او باشد همه نیکو بود

۲

ز آفتاب حسن او هر ذره ای

روشنش بنگر که آن مه رو بود

۳

ما به او موجود و او پیدا به ما

خود نباشد هر که او بی او بود

۴

عاقبت معشوق بنماید جمال

عاشق ار چون ما به جستجو بود

۵

می نماید رشتهٔ عالم دو تو

در حقیقت رشتهٔ یک تو بود

۶

سر توحید است و نیکو یاددار

هر که داند بنده را آنجو بود

۷

نعمت الله دنیی و عقبی گرفت

این و آن بی نعمت الله چو بود

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۱۸۰

نظرات