
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۴۹۷
۱
هرچه ما را می رسد از او بود
چون از او باشد همه نیکو بود
۲
ز آفتاب حسن او هر ذره ای
روشنش بنگر که آن مه رو بود
۳
ما به او موجود و او پیدا به ما
خود نباشد هر که او بی او بود
۴
عاقبت معشوق بنماید جمال
عاشق ار چون ما به جستجو بود
۵
می نماید رشتهٔ عالم دو تو
در حقیقت رشتهٔ یک تو بود
۶
سر توحید است و نیکو یاددار
هر که داند بنده را آنجو بود
۷
نعمت الله دنیی و عقبی گرفت
این و آن بی نعمت الله چو بود
تصاویر و صوت

نظرات