
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۵۱۴
۱
عشق دردیست تا نمی گیرد
جان عاشق صفا نمی گیرد
۲
ایدل ار عاشقی بیا خوش باش
عاشقان را خدا نمی گیرد
۳
موج بحریم و غرقهٔ دریا
غیر ما دست ما نمی گیرد
۴
دردمندیم و درد می نوشیم
دل ما زین دوا نمی گیرد
۵
لطف او عالمی به ما بخشید
به کرم هیچ وا نمی گیرد
۶
آتش عشق شمع جانم سوخت
در تو آخر چرا نمی گیرد
۷
هر که بیگانه نیست از سید
دلش از آشنا نمی گیرد
نظرات