شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۶۳۳

۱

یاری که خیال دوست دارد

عمری به خیال می گذارد

۲

عالم چه بود به نزد عارف

نقشی که نگار می نگارد

۳

هر دم نقشی برد ز عالم

در دم نقشی دگر برآرد

۴

در آینه چون کند نگاهی

لطفش جامی به او سپارد

۵

مائیم و دل شکسته چون دوست

پیوسته شکسته دوست دارد

۶

بحری است که آب رحمت او

بر ما شب و روز نیک بارد

۷

چون اصل عدد یکی است سید

آن یک به هزار می شمارد

تصاویر و صوت

نظرات