شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۶۳۴

۱

صاحبنظری کو که جهان درنظر آرد

یا محرم رازی که ز عقبی خبر آرد

۲

زنهار مزن تیر ستم بر دل درویش

کان تیر ستم تیغ و سنان بر جگر آرد

۳

نیکو نبود تخم بدی کاشتن آری

گر تخم بدی کاری آن تخم برآرد

۴

از سنگدلی سنگ منه بر ره مردم

کو کوه عذابی به عوض در گذر آرد

۵

چوبی که زنی بر کف پائی به تظلم

بی شک و یقین دردسری را به سر آرد

۶

بیداد مکن جان برادر به حقیقت

بیداد پدر زحمت آن بر پسر آرد

۷

گربندهٔ سید شوی و تابع جدش

از ابر وجودت مه تابنده برآرد

تصاویر و صوت

نظرات