
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۶۴۵
۱
با من بینوا چه خواهی کرد
حاجتم جز روا چه خواهی کرد
۲
جان غمدیده را چه خواهی داد
درد دل جز دوا چه خواهی کرد
۳
ما نکردیم جز گنه چیزی
تو به ما جز عطا چه خواهی کرد
۴
گر تو ما را به جرم ما گیری
کرم و لطف را چه خواهی کرد
۵
این دل ریش مستمندان را
عاقبت جز شفا چه خواهی کرد
۶
عاشقان آمدند بر خوانت
طعمه شان جز لقا چه خواهی کرد
۷
ریختی خون نعمت الله را
ننگ خون گدا چه خواهی کرد
نظرات