
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۶۵۱
۱
عاشقم بر روی نورالله خود
والهم از بوی نورالله خود
۲
شاه ترکستان به عشق زلف او
آمده هندوی نور الله خود
۳
خوی نورالله ما خوئی خوش است
دلخوشم از خوی نورالله خود
۴
نور چشم عالمی چون آفتاب
دیده ام در روی نور الله خود
۵
گر دهندم صورت و معنی تمام
کی دهم یک موی نورالله خود
۶
هر کجا جانیست دل داده به باد
آمده آنجوی نور الله خود
۷
از خلیل الله امیدم این نبود
کو نیامد سوی نورالله خود
نظرات