
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۷۲۲
۱
ترک می و میخانه به یک بار مگوئید
با من سخن از زاهد زنار مگوئید
۲
با عشاق سرمست مگوئید ز توبه
ور زانکه بگوئید دگر بار مگوئید
۳
رازی است میان من و ساقی خرابات
از یار مپوشید و به اغیار مگوئید
۴
با لعل لب او سخن از غنچه مپرسید
با گلشن رویش سخن از خار مگوئید
۵
از لعبت ترسا بچه اسلام مجوئید
با زلف بتم قصهٔ زُنار مگوئید
۶
سری که شنیدید امینید و امانت
دارید نگه بر سر بازار مگوئید
۷
از گفتهٔ سید غزلی خوش بنویسید
اما سخنش جز بر خمار مگوئید
نظرات