شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۷۶۰

۱

هست هشیار و مست نشناسد

آستین را از دست نشناسد

۲

از ازل و از ابد بود فارغ

او بلی از الست نشناسد

۳

رند سرمست جام چون بشکست

او درست از شکست نشناسسد

۴

بر در میفروش خوش بنشست

خاستن از نشست نشناسد

۵

عاقل خود پرست مخمور است

عاشق می پرست نشناسد

۶

آسمان و زمین کجا داند

چون که بالا و پست نشناسد

۷

نعمت الله در همه عالم

غیر آن یک که هست نشناسد

تصاویر و صوت

نظرات