
شاه نعمتالله ولی
غزل شمارهٔ ۹۰۱
۱
شاهبازی درآمد از در باز
خیز و در پای او تو سر در باز
۲
برو ای عقل چون درآمد عشق
خانهٔ خویشتن به او پرداز
۳
دل به میخانه می کشد دیگر
مرغ جان می کند روان پرواز
۴
جام جم خوش بود به ما همدم
نی و نائی به همدگر دمساز
۵
ساز و سازنده هر دو می باید
ورنه بی ساز کی نوازد ساز
۶
هست رازی میان دیده و دل
می کند فاش غمزهٔ غماز
۷
سیدم دل ببرد از همه کس
لیک دل را گذاشت در شیراز
تصاویر و صوت

نظرات