شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

غزل شمارهٔ ۹۰۴

۱

بیا و پردهٔ هستی برانداز

به خاک نیستی خود را درانداز

۲

برانداز این بنای خودپرستی

ز نو طرحی و فرشی دیگر انداز

۳

سرای عقل ، بنیادی ندارد

خرابش ساز و بنیادش برانداز

۴

سر زلف بتی رعنا به دست آر

چو سرمستان به پای او سرانداز

۵

چو عشقش مجمری بر آتش انداز

تو عود جان روان در مجمر انداز

۶

خراباتست و رندان لاابالی

بیا ساقی و می در ساغر انداز

۷

اگر خواهی که یابی ذوق سید

نظر بر معنی صورتگر انداز

تصاویر و صوت

دیوان قدر توامان سید نورالدین شاه نعمت الله ولی (به انضمام پیش گویی های شاه نعمت الله ولی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - سید نورالدین ماهانی کرمانی (شاه نعمت الله ولی) - تصویر ۳۶۸

نظرات