اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۱۰۷

۱

شمشیر تو قبله گاه سرها

پروانه ناوکت جگرها

۲

پرواز وفاست گلفشان تر

بر باد دهیم بال و پرها

۳

چون برق که بر شفق بتابد

تیغت زده بر صف جگرها

۴

از پرتو آفتاب رویت

گردیده غبارها شررها

۵

صبر است که رام می کند دل

سنگ است متاع شیشه گرها

۶

در آینه دلم چو دیدی

بیگانه نبودی اینقدرها

تصاویر و صوت

نظرات