
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۱۵۱
۱
گر آن دیر آشنا بیگانه مست است
خوشم کاین بیخبر دیوانه مست است
۲
به یاد چشم او جامی کشیدم
در و دیوار این کاشانه مست است
۳
دل دیوانه از چشم تو شد مست
که بد مست از گل پیمانه مست است
۴
نگاه گرم او در خواب دیده
اگر گوید اسیر افسانه مست است
تصاویر و صوت

نظرات