
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۱۹۹
۱
همه روی زمین خطرناک است
کهکشان نیز دام افلاک است
۲
باده نوشان بزم حیرت را
جام لبریز دیده پاک است
۳
بسکه صاحبدلان غبار شدند
خرمن آسمان تل خاک است
۴
هر کجا عشق ناخدا باشد
کشتی نوح سینه چاک است
۵
اشک اخگر چکد ز دیده صبح
آفتابش هنوز بیباک است
۶
آب گردد چو آبگینه گداخت
در دو عالم حساب دل پاک است
۷
چاره عشق نیست جز تسلیم
جلوه ها محو دیده نمناک است؟
۸
دل نظاره چون نگردد آب
بستر خواب شعله خاشاک است
۹
ناز می بالد از گداز و نیاز
جوهر تیغ شعله خاشاک است
۱۰
بحر هم عرصه گاه جولانی است
قطره صید است و موج فتراک است
۱۱
الفت درد با تحمل اسیر
اختلاط شراب و تریاک است
نظرات