
اسیر شهرستانی
شمارهٔ ۲۷۵
۱
دلم از یاد تو خندان شده است
شبم از صبح چراغان شده است
۲
جگر صبر گدازد دندان
جان فشانی است که آسان شده است
۳
جلوه ای داد غبارم بر باد
چقدر بوی گل ارزان شده است
۴
حسن را بوده زکاتی زین بیش
دل پریشان پریشان شده است
۵
چه گذشته است دگر در دل ناز
کفر را آینه ایمان شده است
۶
آنکه پیدایی او پنهانی است
از دل و چشم که پنهان شده است
۷
بی تو جشن است تماشایی کن
شبم از گریه چراغان شده است
۸
دل پریخانه زخم جگر است
دور از آن سایه مژگان شده است
۹
بی نظر بازی مژگانش اسیر
محشر زخم نمایان شده است
تصاویر و صوت

نظرات