اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

شمارهٔ ۴۸۹

۱

بوی گل و روی ماه دارد

آیینه هزار آه دارد

۲

گفتم که نگاه کن خدا را

گفتا که خدا نگاه دارد

۳

پروانه و بلبلش دعاگوست

از شعله و گل سپاه دارد

۴

حیران نظاره نهانش

صد عذر به یک گناه دارد

۵

صحرای دلم هزار گلشن

در سایه یک گیاه دارد

۶

از دیده نشان دل توان یافت

این دیر به کعبه راه دارد

۷

پرکاری و دلبری و شوخی

هر شیوه که پرسی آه دارد

۸

شرمنده ز کس نشد دل ما

شرمندگی از گناه دارد

۹

زود آینه ساز می شود دل

گر پاس نفس نگاه دارد

۱۰

صبح است و اسیر و حسن مست است

از غیر خدا نگاه دارد

تصاویر و صوت

نظرات